به تازگی از همسرم جدا شده بودم در کشمشی که با خانواده اش داشتم، پسرم را از من گرفتند و به پدرش سپردند.
منزوی و گوشه گیر شده بودم.یکی از دوستانم مرا با موسسه خیریه روزبه آشنا کرد.اما دغدغه دیگرم نداشتن سر پناه بود.روزها در موسسه مشغول یادگیری حرفه بودم، اما جایی را برای ماندن در شب نداشتم.با یکی از همیاران در دل کردم گفت: خدا بزرگ است،نگران نباش.
فردای آن روز مرا به گوشه ای برد و گفت: خانم مسنی نیاز به پرستار دارد، روزها اینجا مشغول باش.غروب هم به کارهای حاج خانم رسیدگی کن.هم سر پناه است هم می توانی مبلغی را پس انداز کنی در دلم شادی را حس کردم و جوانه زدن امید را، این موسسه خیریه روزبه بود باعث شد بتوانم دوباره زندگی را بفهمم.
اکنون چند سال می گذرد و من هم درآمد ثابت دارم هم زندگی جدیدی شروع کرده ام.
ماهی ندهیم ، ماهیگیری بیاموزیم. آرمان ما این است که همه به شایستگی خود برسند. آموزش فراگیر، بهترین راه مبارزه با فقر است.