داستان زندگی شان را خیلی کوتاه تعریف می کنند،میان رسیدگی به میز سرو غذا گذرا حرف می زنند انگار خودشان هم باور ندارند چه کار بزرگی کرده اند این و بانوی تلاشگر!
یکی شان آرام می گوید:"بعد طلاق من ماندم و کل بدهی با یک بچه!مانده بودم چه کنم خیلی اتفاقی با "روزبه"آشنا شدم،تلاش و مهارت آموزی درآنجا با هر جایی که فکرش را بکنید فرق می کرد،شرایط همه مان شبیه به هم بود،کسی به چشم شکست خورده به ما نگاه نمی کرد!"
بانوی دیگه هم حرف های دوستش را تأیید می کند و مشغول است،وقت ناهار نزدیک است و کیترینگ خوش نام شان کلی مشتری پر و پا قرص دارد!
"بعد از آموزش در روزبه،اول کارمان را توی خانه با درست کردن حلوا و بعضی محصولات خانگی شروع کردیم و مدتی که گذشت،به فکر تولید غذای با کیفیت افتادیم،کمی طول کشید تا جای مان را در بازارپیدا کنیم اما خدا را شکر الان اوضاع خوب است!"بانوی کارآفرین روزبهی این ها را می گوید و ادامه می دهد:"الان به جز خود ما دو نفر،در شیفت صبح سه نفر و در شیفت بعد از ظهر یک نفر مشغول به کار است و ما خوشحالیم که جز خودمان کاری هم برای دیگران کریم تا به هدف روزبه وفادار باشیم!"
ماهی ندهیم ، ماهیگیری بیاموزیم. آرمان ما این است که همه به شایستگی خود برسند. آموزش فراگیر، بهترین راه مبارزه با فقر است.